گاهي بايدتمام راه هارورفت مثل دكتري كه كلي داروامتحان ميكنه تابلكه جواب بده شايدبايدسكوت كردوادامه دادانگارنه انگار.زندگي ارومي كه باداغون شدنت اروم اروم به بقيه هديه ميدي وهيچوقتم نميفهمن چقدزخمات عميقن!شايدبايدرفت كه من واقعاموندم مخصوصاوقتي باچشماي معصومت مارونوبتي نگاه ميكني ميخندي .ميشه اين خوشحاليوبادست خودم ازت بگيرم؟مقصرش من نيستم ولي شنيدن كي بودمانندديدن .!!ازكسي انتظاردرك ندارم!!!!ياشايدبايدمثل خيليافيلم بازي كنم وفكراينده م كه معلوم نيست كي مياد صبركنم و به تربيت وايندت تمركزكنم .
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
کی گفته ماه صفر نحسه؟؟؟؟ این ماه آذره ک نحسه. که منو عاشق تو کرد و تو رو ازم گرفت!! . و آذر در راه است. سالهابگذرد.باارزش ترشودكه ازيادنرود برخلاف خواست روزگار
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
بچه كه بودم فك ميكردم بزرگ شم معلم ميشم يه خيريه درست ميكنم كه داداشم رييسش باشه يه تاب صورتي ميخرم كه جاي بچگيام بچگي كنم يه لباس زيباي سبزابي يه چادرساده يه خونه وسط يه باغ ساده توروستاي خوشگل كه كنارخانوادم كم كم ميسازيمش درختايي كه بسلامتي اينده ورشدشون باهمسرم بكارم و.كلي ازين ارزوها!هرشب ك ميخابيدم باشمردن روزايي كه كي قراره فلان ساله بشم مي خابيدم ازيه روزي اماانگاريهوبري توزمستون همه چي عوض شدومنم شدم عوضي!هنوزعوضيم بخاطراينه عوضيارودرك ميكنم چون ميدونم ازاونابي گناه ترخودشونن اوناروميفهمم حس ميكنم سكوتي كه سنگينترازسكوت خداس گاهي.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
آه اززماني فقط قلم برميداري كه چشم هاي خيست ارام بگيرند.آه اززماني كه ديگرنوشته ات رنگ نداردجزسياهي.آه اززماني كه تنهايي راباتمام وجودحس ميكني .آه از جاي خالي كه هرروزببيني .آه ازوقتي پناهت بي پناهي ست!ديروقتست زندگي نميكنم آه ازنفسي كه كاش نبود! لباس سفيدي كه رخت عزا .لبخندي ك اشك.درموني كه درد.راهي كه بي راهه.سكوتي ك فرياد.زندگي هيچ گاه خبرنميكنه !مراقب باش بايه فيتيله پيچ ازت يه ادم عوضي نسازه!!!
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلامتي تمام خنده هايي كه باهم داشتيم وامروزاشكمونودرمياره ! سلامتي همه اشتياي پس ازدعواكه ديگه تكرارنميشند سلامتي اعتمادمون به هم كه ديگه ميشن ترديد.! سلامتي دردودلامون كه ديگه انبارميشن روهم وميشن بغض .يه بغض بي پايان!سلامتي دلت كه معني سكوتمم ميفهميدولي ديه الان گوشات فريادمم نميشنوه !سلامتي دلم كه خردشدوتوفقط شاهدش بودي !سلامتي اينده اي كه ديكه خيلي وقته مهم نيست سلامتي همه عاشقايي كه پاي هم سوختن ولي نزاشتن زمونه جداشون كنه !سلامتي اشكايي كه ريختم ولي هيچكدوم دل روزگاروبه رحم نياورد فقط موهاي سفيدمو نمايان كرد .سلامتي حرفات دفاعات حس غيرتت اميددادنت كه يهو.بگذريم !سلامتي زخم اخرم كه توبهم زدي زخم اخرم دوست دارم
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
ازاون روزها ازروزهاي اين عمرطولاني ٢١سال ميگذره به پنجره اي كه گاهي ارزوهاشو گاهي رداشكاشو گاهي تاريكي روازش ميديدتكيه داده بود هواي بيرونم براش سنگين بود سنگين بود باوركنه اين خودشه واين زندگيش !! خاطرات زندگي مثل فيلم ميگذشتن هركدوم يه تيكه ازيه جايي اگه رمان ازهرجا يه چيزي برات به تصويرميكشه خوده ذهن ماهكه هرلحظه ازيه جا! وقتي پدرش فوت كرد١١سالش بودجلوچشمش پدربراهميشه تنهاشون گذاشت هنوزكه جاي پدروميبينه انگارهمونجاست توهمون حال اروم يك لحظه براي هميشه .رفتن هاهميشه اينطوري نيستند بعدرفتنش برادرش كوچيك بودوبيشترسرگرم ميكرداونو .خاهروبرادرايي كه به يكباره پيداشون شدن بود وگريه ميكردند وبه شكل مسخره اي محبت ميكردند محبتي مشمعزكننده ! بعدازون به دليل اختلافات ورثه اي اواره ي خونه مادربزرگ شدندتامشخص بشه كه اوضاع ازچه قراره وانگاربهترميشدروي مادربزرگ وخاله و.روديدً درشرايط سخت .ادم هاواقعاگاهي خودشيطانندوقني برگشتندخونه عادت به نبودپدرسخت بود چندمغازه بودكه اجاره داده بودندولي بيماري ريه ي مادرماهك بلافاصله شروع شد كه مجبورشدبره تهران براي دوسه ماه !وماهك وبرادرش خونه مادربزرگش رفتند خوردوخوراكشون شمرده ميشد جارو ي خونه شستن ظرفا توحياطي كه ازسرمايخ بسته پاروي برف كاري كه يكبارم انجام نداده بود ماهك .تنهايي باصداي سگ وكوچه هاي خلوت ب مدرسه رفتن تومحيط جديدهمه عين يه كابوس بودولي دلش به نخودكشمش هايي كه براي داداشش جمع ميكردخوش بود باشيرمدرسه اي كه برااون مياوردكلي حال ميكرد نزديك عيدبودكه داشت پشت بوموپاروميكردوب اسموني كه امون نميداد نگاه ميكرد صورتش كاملابالابود وميخنديد برف مثل بارون ميومد وتوعالم خودش بود كه صدايي اونوكاملاازاسمون جداكرد دختراسمون چخبره الانه بيفتي ازبوم صداي تيردادبود پسرخاله بزرگه ماهك كه تازه اومده بودشهرستان طبق رسم هرساله ،سلام داد ومشغول پاروشد وزيرلب گفت حواسم بود. اصلاكي اومده بوده بالا ! نزاشت بقيه شو پاروكنه وتيردادازش گرفت ماهك بازور پس گرفت پارو رو وگفت كارمنه خودم انجام ميدم چلاق كه نيستم تيردادخنديدوگفت من اينكارو دوس دارم چراعصبي ميشي بروتادختريخي نشدي مثل اخلاقت .ماهك چپ چپ نگاش كردوپارو روگذاشت واروم رفت پايين ،بابقيه سلام دادو نشست كناربخاري نفتي ،گرماكه ميخورد دستاش ميسوخت خاله ش ازكيفش بهش كرم دادولي نزد شايداكه مادرش بود ميزد نميخاست جلوي جمع ضعف داشته باشه وسوختنشوقايم كردحال مادرشوجوياشدندوبازهم حرف هاوتيكه هاي هميشگي كه ازاول اشتباه بودازدواج وحتي نگه داشتن بچه ها ماهك داداششو بردبيرون تااين حرفارونشنوه مرد كوچكشبعش شيرمدرسه وكشمشوداد تيردادازبالااومدپايين انگاريخ زده بود رف كناربخاري چاي بخوره روبله هاي سرد وكوچيك حياط نشسته بود وبه اومدن مادرش فكرميكرد .اون روزتيردادسرماخورده بود وچاي كه ميريختن ماهك بايدتعارف ميكرد به بقيه جلوي تيردادكه رسيدگفت توچطوري سرمانميخوري سالمي خوبي همه خنديدن وماهك پوزخنذي زدكه بقيه متوجه نشدند حتي شايدتيرداد!! اونهاتاسيزده اونجابودند ومامانش هم قراربود سيزدهم بيادباداداشش پس اندازشونوجمع كردندكه يه كادوبراش بخرندوكلي داداشش ذوق داشت روزهاميگذشت ماهك وتيرداد فقط تودورهمي هاي شبونه ياسرسفره هموميديدند ماهك بضي وقتانگاه سنگيني روخودش حس ميكرد ولي متوجه نميشديني براش مهم نبود نگاه نميكرد شايدم فكرنميكرداون چشم هاي تيرداده .تيرداددوس دخترداشت كه خاله هاباهاش شوخي ميكردن وبحث ازدواج پيش مينداختنذكه تيردادميگف دختربايدسنگين باشه روزي ده بارپيام ميده عسلم كجايي عمت عسله اه يادم نندازينش گرفتارشدم وازين حرفا !ماهك برااولين باربود توچشم تيردادنگاه ميكرد وباخودش ميگف اگه دوسش نداره چرا مسخرش ميكنه چراباهمن ودرهمين حد.تيردادنگاش كرد وماهك نگاهشوب پشت تيردادداداشش معطوف كرد وازون چيزي خاست دلش نميخاست كسي راجبش قضاوتي كنه اونم توشرايطي كه مادروپدرشون نبود وتيردادم مرتب نگاهش ميكرد روزاي اخر مثل خانواده شده بود همه جمعاصميمي وبگوبخند دخترعموي مامانش ازشمال مهمون اومده بودندباپسراودخترا وهمه دورهم بودن بيشتراز ٤٠نفر.بعدازپذيرايي خسته كننده وشستن ظرفا توحياط سرد وقتي برميگشت متوجه تيردادشدكه وايساده بوده ونگاش ميكرده البته اين برداشت ماهك بود البته كسي بيرون نبود چراوايساده بود وچرابرعكس هميشه كه ميخنديدوهرهروكركر داشت چشاش غم داشت ازكنارش ردشد واون زمينونگاه كرد وماهك رفت توجمع مهمونا چيزي نگذشت كه تيردادم اومدو چون جانبود وخونه شلوغ بود كنارداداش ماهك نشست بينشون فقط داداشش بود همه سرگرم صحبت بودندكه يكي ازپسرعموها برگشت گف ماشالاعلي فعاله ولي ماهك خيلي دخترمتينيه دخترحرف بزن صداتوبشنويم حداقل همه ماهكونگاه ميكردند وتودلش فوش ميدادپسره روكه بتوچه پاشم بزنم لهش كنم خروس بي محل .تادهنشوواكرد حرف بزنه تيردادبانگان عصبي گفت افشين جان ازدوس دختراي گرام چخبر تويه كم تعريف كن مابشنويم همه خنديدن وبحث به شوخياي مسخره كشيد ماهك سرش پايين بود وتودلش خوشحال كه دس ازسرش برداشتن حداقل.وقتي تيردادونگاه كرد تيردادبهش لبخن ماهك روشوبرگردوند وسرشوگرم پفيلا كرد .چقدعجيب بودتاحالابه غيرازمشكلات به چيزديگه اي فكرنكرده بود پس چراتيرداد هرازكاهي ازفكرش سردرمي اورد خلاصه اون هافرداش وقت رفتن وخدافظي تيرداد كنارماهك وايساده بود وهمه روبوسي ميكردند افشين كه جلواومد دست بده تيرداددستشودرازكرد وطوري فشاردادكه صداش درداومد چخبرته شكست واونم همونطور عصبي نگاش ميكرد ماهك وسط خشكش زده بود همه به شوخي گرفته بودن ولي ماهك چراخجالت تعجب سوال همه روباهم داشت بلاخره اونارفتند وماهك مونده بودچراتيرداد جاي اون دست داده بود اونم اونطوري !بعدازون برخوردي نداشتند وماهك پيگيردرساش بود شاگرددوم مدرسه بود وبعدسيزده كه برميگشتن دلش برادوستاش ومدرسه تنگ بود مادرش بلاخره باداييش اومدوكلي ضعيف شده بود دلش براخانواده ش سوخت وعلي كلي گريه كردوهمه هم زدن زيرگريه!جالب بودبعداونهمه دلتنگي ماهك بغل مامانش نرفت تااون صداش كرد وبراش عجيب بود انگاريه ادم ديگه بودن انگارسالهاهمونديده بودن نه گريه كرد نه ابراز دلتنگي وفقط حالشوپرسيد وبراش چاي وسوپ اورد وسرعليوگرم كرد مامانش بابقيه همحرف بزنه علي ازمامانش جدانميشدپس ماهك چرا انگار حس غريبي اي ميكرد كه تاسالهابعدهم باهاش بود سالها روزاي اخربود وماهك متوجه نگاهاي تيردادحتي توي جمع بود ازوقتي اومده بود باوحودسرماخوردگي نميزاشت ماهك برف پاروكنه وبقيه هم انگارمادرشوديده بودن مهربون شده بودن الكي بيرون ظرف ميشست وتيردادپشت سرش پشت بوم برف پاروميكرد خونه شلوغ بودوعيادت مادرش ميومدن ماهك نه غمگين بودنه خوشحال !صداي پاروميومدوگاهي نميومد تيردادگاهي نفس بلندميكشيدگاهي باخودشحرف ميزد گاهي كسيوصداميزد چايي ميخاست كه اخريودادن ماهك ببره بادستايي كه ازسرما سرخ بود بردوگذاشت كنار بوم وداشت ميومد پايين كه ديدتيردادنگاهش روي دستشه هيچوقت اونقدرناراحت ننديده بودتش دستشوبااستينش پوشوند ورفت پايين كه تيردادصداش زد نميدونست چراولي ترسيد برگشت وگفت بله !تيردادگفت تودخترخوبي هسي اگه نگاه ميكنم خودمم دردميكشم ببخش من يه چيزايي ميدونم كه تونميدوني حق اينا نيس اين وضعيت ماهك مث خنگا نگاش ميكرد نه تشكري نه هيچي ،مونده بود چي بگه منظورشونفهميده بود حتي تاسال بعد! ! كسي درخونه روبازكردواومدبيرون وماهك رفت داخل ولي ديگه ميدونست تيردادمنظوري داره كه انقدرنگاهش ميكنه واين حرف ها !براي اولين بار قلبش ميخاست كسي روبيشتر ببينه وبي دليل دلش ميخاست سيزده تموم نشه اون روزها باتمام سختيش قابل تحمل شده بودبراش چرا .
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
چه بی پــَـــــــــروا دِلــــــــم آغوشِ مَمــــــــــنوعه ای را میخــــــواهَد که تَنــــْــــــها شَرعی بودَنش را مَن مـــــــیدانَم و دِلـــــَـم و تــــــــــو . . .
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
نميدانم چه حكمتي ست نمايش نامه اي به اسم سرنوشت.چه ميشودكرد مگرغيرازين است دردهاي بزرگتر راگذرانده ايم انسان به همه چيزعادت ميكند كم رنگ ميشودهرزخمي هردردي. پس ازمدتهامرورش ميكني ميبيني انقدرهاهم كشنده نبودكسي كه چشم به شعله دوخته دردسوختن راچه ميفهمد زخم هايي هست كه هميشه زخمند گاه حتي باديدن يك لحظه توكشانده ميشوي به ان زمان .به ظلم ها به رفتن ها به ناخواسته ها !كسي ميگفت سرطان جزوي ازتن من است به هم عادت كرده ايم به هم خوگرفته ايم اين ظلم ها اين خاطرات همه جزوي ازمنند ان هانباشندكيست كه يادم دهدفقط به باي خودت تكيه كن خداهم تنهاست كيست يادم دهدهيچ چيزازهيچ كس بعيدنيست وهزاران تجربه ديگر.اخرسال است رفيق مجازي صبورم ببخش كه صفحات وبلاگم پرازانچه دوس داشتم باشندنيست ببخش كه برايت زندگي ارزوميكنم نه زنده بودن ببخش كه نمايشم تاكنارم بماني .سال پرازعشق وشورواميد برايتان ارزومندم
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
چيني به عيدنمونده بودكه اقابه مادرش گفته بودماهك رودوس داره وبخاطراون هردوهفته اون همه راه روميادوميره همه ميدونستن غيرماهك .منتطرعيدوپايان أين حس يه طرفه بود طبق معمول به شهرستان رفتندوتيردادنيومده بودظاهراقراربودنياددلش گرفته بودوتوبالكني كه سال پيش أين حي غريب روبه اون دادنمازميخونددلش نميخواست انقدرضعيف باشه كه گريه كنه ولي نميشددايي كوچيكش خونه بود كنارش نشست وگف مارم دعاكن بلكه يه ديوونه اَي زنمون شدماهك خندش گرفت داييش ديداشكشووپرسيدچي شده همه بيرونن تونشستي اينطوري چيزي شده !؟ماهك گفت نه همينطوري .تلفن داييش زنگ خوردوتيردادبودخواست پاشه بره ولي پاش نميرفت داييش جواب دادوپرسيدكي مياي نميشنيدچي ميگه داييش گفت مگر بچه اَي نزارن بياي پاشوبيا بابا.بعدم گفت هرطورراحتي هيچي من وماهك خانم بقيه وفتن تره جمع كنن سلام برسون خدافس.ماهك قبل اينكه گريه شوببينه داييش رفت صورتشوبشوره ودلش ميخواست ديگه اينجانباشه .چايي دم كردوحياط وجاروكردتابقيه بيان .اومدن وخانومهاباهم صحبت ميكردن كه مادرش راجب اقابه دايي كوچيكش گفت ماهك شك كرده بودولي باروش نميشدازش خواستگاري كرده باشه دايييش كه حال ماهكوديدگفت فكرنكنم الان وقت مناسبي باشه برأي ازدواج ماهك اختلاف سني هم دارن ولي مادرش ازاقاچنان ميگفت كه ماهك گفت بسه مامانٰ من نميخوام ازدواج كنم وظاهراسكوت كردند.زودبه رخت خواب رفته بودولي بيداربود حس كردصداي تيرداده بِه خودش خنديدهمين مونده بودديوونه بشه ولي بازهم صداروميشنيدخودش بوداومده بودچشاشوبست وخوابيد.صبح به مادربزرگ براصبحونه كمك ميكردعيدبودولي هنوزحياط كه شسته ميشدازسرماسرميشدتيردادازحموم اومدبيرون كه بره خونه سرخوردوسرش به سيمان خوردباصداش ماهك ومادربزرگ رفتن بيرون پاشداومدماهك چسب زخم اوردپيشونيش زخم شده بودكمك كردبهش وسلام داد تيردادبالبخندگف اَي باباسلام ببخش خوبي ومادربزرگ گفت همه روبيداركنم بيان.بعداينكه رفت ماهك فرشونگاه ميكردوساكت بودتيردادگفت شي زودخوابيدي همه تاصبح بوديم راستي خبريه ماهك همچنان پايينونگاه ميكردمدتهابودكه ديگه جرّأت نگاه كردنوبه تيردادازدست زاده بود گفت اره خسته بودم شب خوابم برده بود چ خبري اقاتيرداد؟!گفت خولستگاري خودت نظرت چيه!ماهك ساكت بود چي بايدميگفت دعاميكردكسي بيادواقعانميدونست چي بگه دايي دروبازكردنون گرفته بودسلام كردماهك بلافاصله نونوگرفت ورفت دائي گفت به اقاتيرداده إمسال نيا چي شداومدي أزين وراوخنديدن.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
خونه مادربزرگ ماهك امسال شلوغ بودهركسي باديگري صحبت ميكردبچه هابيرون مشغول بازي بودندماهك خودشوسرگرم نشون ميدادولي فكرش خيلي درگيربوددرگيرحسي كه ممكن بوداصلايك طرفه باشه حتي نميتونست به زبون بياره كه اسم أين حال يني چي.به تيردادنگاه نكرده بودازديروز.سنگيني نگاهيوحس ميكردكه تيردادبودميدونست اونه ولي جرّأت نداشت نكاهش به نگاه اون بخوره شايدميترسيدچيزديگري ببينه شايدميترسيدنتونه وتيردادازچشاش بخونه نگاهش نكردوبيرون رفت سراغ ارامش هميشگي خدا.وضوگرفت ودوركعت نمازخوندوزل زدبه جايي كه اولين بارحس كرده بودمرديوبه غيرازپدرش دوس داره چقدربراش مقدس بودوچقدرتلخ كه همه چي مبهم بود. متوجه اومدن داييش نشده بودپرسيدكي اومدي دائي!!گفت يه سؤال بپرسم تيردادم تورودوس داره دستاي ماهك لرزيدداييش گفت فقط سواله من حس ميكنم بهت علاقه داره .ماهك سرش پايين بودوگفت نه برأي چي!تيردادبايه دخترهم صحبت بودچ دليل داره دايي مسخرم نكن توروخدا.ازهول شدنش خودشوبشگون گرفت.داييش لبخنوگفت اون بادختره خيلي وقته حرف نميزنه قرارنبودبيادشهرستان.تااسم توروشنيداومدبعدم اصلامثل قبل نيس من اونوميشناسم يه مرگيش هس.توچي توام ؟؟؟!ماهك دستاشوبه هم مي ماليدزيرچادر.چي بايدميگفت گفت نميدونم من گشنمه وپاشدسريع رفت خيلي تابلوبودوخودشولعنت ميكردبي هواميرفت كه به شونه يكي خوردوافتادپاش دردگرفت اصلانگاه نكردكي بودازدردگريه كردشايدم ازسوالاي دائي گريه ش گرفته بود تيردادخم شدوگفت چيزي شده چرانديدي تيربرق به أين گندگيودختر.گريه ت چيه كجات دردميكنه گريه ماهك بيشترشدبزورپاشدبرگرده تواتاق.هنوزتوچشاي تيردادنگاه نكرده بودباصدايي كه بزورسعي ميكردجمعش كنه گفت نه ممنون خوبم بريدخونه.خواس بره كه جلوش وايسادوگفت نگام كن لطفا أزمن ناراحتي ازوقتي اومدم نشده يبارباهم صحبت بكنيم ماهك ميشه نگام كني دخترقيافمويادت ميره هاانقدكه نديدي سعي ميكردبخندونه ولي ماهك گوشه لباسشوگرفته بودودردپاش و.سعي كردلبخندبزنه وبگه خوبه كه بره سرشوكه بالااوردداييشوديدكه ازبالكن نگاشون ميكنه برااولين باربودانقدرمهربون نگاهش ميكردماهكو.اين ديگه خودافتضاح بود سريع گفت خوبم ميرم بالاكاردارم ببخش وورفت براداييش توضيح بده كه مامانش ازدراومدبيرون ويه نگاه مشكوكي به تيردادوماهك انداخت گفت بيابريم تو.داييش ازبالاگفت من بإماهك كاردارم تواين تيردادوببركه تلفن دخترانميزاره توخونه بشينه مامان ماهك وتيردادرفتن تو.ماهك نشست توپله ودايي اومدكنارش گفت نميخام اذيتت كنم من هم نگاه توروميشناسم هم نگاه تيردادو.سالهاپيش مواجه شدم باهاش.وهنوزم يادمه يه چيزيه كه ميمونة تودلت اگه نشه برامن نشدونميخام شماهم أين دردوبكشين ماهك به دائي ش كه ازعشق حرف مييزدنگاه كردچقدربهش ميومدگفت من چي بكم دايي .دايي گفت كاش بهم ميگفتي نه وميزدي تودهنم جاي سكوت.نميشه ماهك .پاشدبره كه ماهك دستشوگرفت چرانصفه ميگي دائي اگه كسي توزندگيشه بهم بگونشست وگفت نه بحث اينانيس گرفتاركسيه كه بهش نميدنش هيچوقت عذاب ميكشه توعذاب نكش حداقل فراموشش كن ورفت حرفابراش مثل پتك بوديني گرفتاركسي بوده وأين همه فكراينهمه گمان اينهمه خودشوبزورجمع كردتااتاق.دروقفل كردوانقدرگريه كردكه سبك شه.وقتي بيدارشدشب بودتيردادرفته بودخونه ي اون يكي مادربزرگش وتافردانميومد.شام نخورده خوابيدودلش ميخواست زودترعيدتموم شه جوي كه بودواقعاازارش ميداد.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلام اي اشنا اي دوست اي همراه ،هنوزبعدازاينهمه سال ب اين دلنوشته هاسرميزني ازت ممنونم ازحالم برات نگم كه شنيدن كي بودمانندديدن.فقط ميتونم يه خواهش ازت بكنم كه مراقب خودت باشي كه به جايي نرسي كه تعجب كني كه نتوني ازپسش بربياي كه بعضي وقتازودديرميشه رفيقم!!!چيزايي كه ٢٢سال ازم گرفته تايادم بده اينان ادم نميتونه خلاف جهت اب شناكنه يهوميبيني شدي شبيه هموناهمراهشون!هيچوقت كسيووووسرزنش نكن هيچوقت حتي يه حديث هست كه نميميري مگرباهمون امتحان بشي من اينوبه شخصه تجربه كردم هيچوقت كسيوسرزنش نكنيمً تودلمون نگيم خداروشكرمث اون نيستيم:(!مادرشدن فقط زادوولدنيست مادري كردن هنوزبرام حل نشده هنوزخودمومادرنميدونم قبل ازبچه دارشدن به خودتون بگين خيلي شب هاخيلي روزهاخيلي جاهابايدازدلم بگذرم اياميتونم !نه خوشي داعميه نه غم بلاخره شب روزخواهدشدوروزشب!!!بارهاازخودم پرسيدم اياواقعاعاشق كسي شدم توزندگيم ؟نه عشقي كه بخاطرچشم وأبرو قلبش محبتش رفتارش پاكيش ويا.باشه عشقي كه وقتي مريضه عاشقانه بهش برسي وقتي كثيف وتميزه عاشقش باشي وقتي ميزنتت اروم دستشوبكشي نه محكم وقتي محدودت ميكنه صبركني نه اخم،اين روزهابهترميفهمم عاشق شدم نه عاشق مردي كه ازدردام چيزي نفهميدوخوشحاليم براش بسيارمعمولي بوددخترم بااين كه كوچيكي ولي وقتي سرماخوردم مياي دستتوميزاري روپيشونيم ميگي چي سد؟!؟!شايدخداتوروبهم داده تادراين ًزندگي كوتاه عاشق شم نميدونم تاكي كنارتم ولي عاشقتم دخترم تسنيمم!
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلام اي وفادار.همراه هميشگي وبلاگ سوين شرمندم ميكنيدكه هنوزم سرميزنين!ازروزهايي كه ارزوداشتم يه وبلاگ داشته باشم ك ازخودم ودنيام بنويسم نزديك پنج ساله ميگذره باورتون ميشه پنج ساله اين هديه ي داداش عباس والهه هنوزيه ارتباطه بينمون،هنوزدرداموتوش مينويسم هنوزدوسش دارم هنوزبامنه تنهام نزاشته.حالتون چطوره ازروزي ك ديديم همودوستان كلي ميگذره كلي چقدزودگذشت.نميدونم دورترشديم ك فقط بافكرهم دلخوشيم يانزديكيم ك هنوزبه اميدخوندنتون مينويسم وهنوزبازديدونظرداره!حالتون چطوره ؟اميدوارم تك تكتون ارامش وسلامتي داشته باشيد اگه خواسته ياناخواسته اذيتتون كردم ببخشين ببخشين چون هنوزم ارزوهام كوچيكن يه خواب سرموقع ،يه لبخندواقعي،حس داشتن سلامت،دلخوشي ،تكيه ب يه دوست شايد.!!دلتنگتونم ودعاگوتون
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
شك هايي كه تكرارشدند دردهايي كه زخم شدند حرف هايي كه مثنوي شدندنيش هايي كه تاول شدند نرسيدن هايي كه عادت شدندخواستن هايي كه حسرت شدندبي كسي هايي كه تنهايي شدند اميدهايي كه نااميدشدند من راساخت .غريبه مراقب باش زندگي خبرنميدهدچه درانتظارتوست مراقب باش من نشوي من شدن راحت ومن نماندن بسيارسخت است براي توسخت نيست چون اين راه كوتاه وسخت توانت رانگرفته است براي من سخت است اماناممكن نه.برايم دعاكن
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
به عظمت آسمان كه نگاه ميكنم ميترسم ازحقارت دردهايم ميترسم ازمرداب اطرافم ميهراسم آسمان راكه ميبينم دردهايش رامي غرداشك هايش رامي ريزد حتي اگرسيلي شودوخراب كندميبارد.تاارام گيردميبارد. وقتي ارام شدصاف وآبي ست گويي همان اسمان نبوده گويي امروزبه دنياامده!سالهاست درمرداب رنج هايي كه كشيده ام ارام ارام روبه نابودي بوده ام عادت كرده بودم به مرداب ترسناك !آهاي غريبه آهاي اشنا به تنهايي خوگرفته ام ديگردستم محتاج دست گيري نيست روي زانوي خودم خواهدبود حركت هميشه ازساكن ماندن سختتراست گذرازسنگ هاومانع ها.آسمان دلم آنقدرببارتاارام شوي تاباورت شودتواولين واخرين نيستي كه بدون توخورشيددنياهم چنان مي تابدادم هاهم چنان ميخندندبدون تودنيادنياست آسمان آبي زندگيت راخودت بساز بگذار اگركسي به مزارت آمددرمرداب نباشي درراه هدف هايت ازپادرامده باشي بگذاركسي رابزرگ كني كه آغوشش مرهم زخم هايت باشدوخوشبختي اش لبخندبنشاندبرلبات.دل ساده ام دنيابدون من دنياست ببارتاآبي شوم
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
به آرزوهايم كه نگاه ميكنم حسرت شده اند،به صورتم كه نگاه ميكنم خاكستري ست،به چشم هايم كه نگاه ميكنم حسي ندارندگويي هرگزبرق دخترانه اي نداشته اندبه تنم كه نگاه ميكنم ردپاي همدم ناهمرام مانده است به روحم كه نگاه ميكنم گويي سالها سوهان خورده ولي تنديس نشده.به اميدهايم كه نگاه ميكنم سياه شده انداما.امابيچاره دلم هنوزمي تپدهنوزميرقصدبه سازمن.هنوزجان مرامي كشديك روزتنگ ميشودبراي بوي پدر،يك روزهوس مادرميكند،يك روزدلتنگ شيطنت برادراست ويك روزبيقرارجاي خالي خواهر.يك روزميسوزدبراي مردي كه تمام تلاشش براي ماست ولي جايي دراغوشش نيست يك روزميشكندازبوسه اي كه به التماس ازفرزندم ميخواهم يك روزتمام دنيارابيزاراست ويك روزبه مردن طلبكار.بيچاره دلم نگراني هنوز.نگران فرداها.نگران چگونه نبودن وبعده نبودن،چه كسي بفهمدمراجزتو؟وتوراجزمن؟ميداني پيرمان كردندهمان هايي كه بخاطرشان شب هانخوابيديم بارهاشكستيم نزديك بودندامانديدند.ونفهميدند.تويك روزنخواهي زديك روزمن وتوارام خواهيم گرفت ارامشي ابدي.نميدانم دوراست يانزديك اماحسش ميكنيم .سخت خواهدبودوسخت است باختن .
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلاام،ممنون كه هنوزسرميزنيد اماروبلاگ ميگه ميايدولي پيامي نميزاريددوستام ببخشيدكه اينجاانقدغمكده شده اميدوارم لحظاتتون ب خوشي واروم بگذره دلتنگ روزهاييم كه كنارهم بوديم وهواي هموعوض ميكرديم البته اونموقع هاهواهامث الان نبودعوض ميشد خوبيد؟شماكجامينويسين من ازتون باخبرشم تغييرات خوب رودرسال جديدبراتون ازخداميخوام
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلام !سلام مخاطب تمام نوشته هانميدوني باچه حالي دستم به نوشتن رفته .ازسرناچاري ازسردلتتگي ازسربغض نميدونم.بعدچندوقت ميخوام بنويسم ازسوين نه ازخودم .راستش باخودم زندگي نكردم ولي باسوين چرا.سلام خوبي ايا؟!گمون نكنم ولي اميدوارم خوب باشي.برات گل رزاوردم گل رزابي.براوقتايي كه ادم همه چيشوپاك ميكنه خوبه ازونام كه دلم نميادكادوروهيچ جوره بزارم كنارحتي اگه دردم بده.خبركه زياده خبرهميشه هست جون توسلامت باشه.چقدرزودگذشت چقدرحرف نگفته محبت نكرده موند.راستش حسرت چيزيوتااين روزانخورده بودم هميشه يه جامي لنگيدولي خب مهم نبودچون مهمه بود .مهمه بودوهمه چي قابل تحمل بود.پوچ ترازالانم نبودم هيچوقت.دلم يه روزتنهابودن ميخواد.برم يه جاكه كسي نباشه انقدرجيغ بزنم كه گلوم صدانداشته باشه انقدرگريه كنم كه اشكم تموم شه.انقدركه خستگيايادم بره عزادارياموبكنم ناله هاموسربدم اسمونشونگاه كنم ولي ديگه نپرسم چرا!؟ خودموبغل كنم يادم بندازم يه زندگي به من بنده يادم بيفته نبايدكم داشته باشه پاشم قوي بشم ناچارم كه قوي باشم برم وعين ي كوه سنگي زندگي كنم .يه روزكمه نه؟براي اين همه عزايه روز؟براي يه نفرچهل روزعزاميگيرن من ك پدرم رفت وعليوسرگرم كردم گريه نكردم غرورموله كردن ومن جوري ك يني نفهميدم گريه نكردم برااغوش نداشته مادرگريه نكردم برارفتن جوونيم گريه نكردم برابيماري نه م گريه نكردم برافرزندبيگناهم گريه نكردم براتوهم گريه نكردم.من يه عمر٢٢ساله گريه دارم يه روزكمه نه!عزاي بقيه همدردداره اماهمدردمن فقط تويي توسوينوميشناختي فقطميدونسي چه ارزوهايي داشت چه هدفايي داشت ازچياميترسيدازچي خوشحال ميشد. سوين كاش هرگزنميديدمت اگه تونبودي من خودم بودم وزنده ميموندم اماالان عزادارهمه كسمم.رفتن جونتوتاحالاديدي حتي نتوني دادبزني . چه ميزبان بدي ام كه كامتوشيرين نميكنن حرفام،اماتوهم عادت داري .حال اين روزهام هيچوقت نبودن توعمرم.كاش نفس كشيدنم بارفتن جونم ميرفت.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
این کلید در برو هرچی ام دلت می‌خواد ببر وقتی‌ عشق میمیره بین دو نفر باید رفت اما بی‌ خبر همه چی‌ تموم تا اینجاشم زیادی آوردی دووم آرامشم مهمتره از آبروم میگذرم این بارم از آرزوم . فقط قول بده دیگه به این رابطه اصراری نداشته باشی‌ اگه منو دیدی یه جا باهام کاری نداشته باشی‌ فقط قول بده یادت نره که این جدا شدن خواسته خودته دلمو جا نذار کادوی تولدته این خط و نشون میوفته هواش از سر هر دومون سر قولی که به خودت دادی بمون نسوزه دیگه دلت به حالمون گریه قدغن دست به کارای به فایده نزن این دفعه نه تو مقصری نه من همه چی‌ رو به راه می‌شه ظاهرا فقط قول بده دیگه به این رابطه اصراری نداشته باشی‌ اگه منو دیدی یه جا باهام کاری نداشته باشی‌ فقط قول بده یادت نره که این جدا شدن خواسته خودته دلمو جا نذار کادوی تولدته ///رستاك ومن شنونده دلگير
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
ميشه خودموپيداكنم؟براي خودم زندگي كنم؟قلبموازسنگ هايي كه انداختن توش خالي كنمخودموغرق كنم توابي كه پاكم كنه ازاشتباهاتم.اشكام تموم شه.دلم تنگ چيزي بشه كه ارزششوداره.ارزش داشتن مهمه .هيچوقت نزاريدكسي ياكساني باعث بشن ارزشتون كم بشه.ميشه انقدفراموشي بگيرم كه رنگ جيغ بپوشم عطربزنم لاكاموبادخترم ست كنم تمام حياطوباهاش بدوم ازته دل بخندم اسمونونگاه كنم ودخترموبغل كنم بالاسرم بلندبگم فقط تو تواسمون زندگي مني خندشوببوسم بغلش كنم بوش كنم .خداميشه يه روز زندگي كنم؟
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
ازمن چه انتظاري ست چه شعري هست كه بتوانم بسرايم ودران غم واندوه نباشدايادكلمه اي هست كه بخوانم وبغضم نگيردويااهنگي كه خاطرات مرده أم رازنده نكند سازي هست كه بسازماهم بزند؟!باوراينكه دهه دوم زندگي ام.بگذريم باورش سخت است امسال برخلاف سالهاي قبل كسي يادش بودومن كنارشان شمع روشني داشتم ارزوكردم درسي سالگي ام حالم اين نباشد
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
زمان مدرسه يه رفيق داشتم كه واقعادخترخوبي بودميگفت هميشه يه جاتودلت براخودت نگه دار.حرفاي درستي ميكفت ميگفت هيچوقت همه چيتوواسه كسي نزارمثلاخانوادت ممكنه يهوازدستشون بدي ونتوني زندگي كني مثلاهمكارت مهمونت همسايت چون يروزممكنه بگه ميخواستي نكني .ومثالاي مشابه. يه جاتوزندگي براخودتون گذاشتين؟!بنظرتون اونايي ك خودشونويادشون رفته توزندگي وفقط غصشوميخورن چيكاركنن. اگه هنوزهمه چيتوپاي كسي نزاشتي خيلي مراقب باش
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
اينجاگذرگاه هيچ غريبه اي نيست همه اونايي ك سري ميزدم رفتن وموندن دونه درشت هاي رفاقت.رفاقت هايي كه خيلي باارزش هستند سلام داداش عباس والهه جان وهررفيق ديگري.كه هنوزيادش نرفته وبلاگ خودشو. خوبيد؟ عزادارياتون قبول باشه براي مرده هاطلب بخشش نكنيداونهاازمابه خدانزديكترند براي زنده هادعاكنيد براي كسايي كه هرروزبارهاميميرند براي روح زنده هاهم طلب ارامش كنيد براي اونهايي كه ن اين دنياونه اون دنياارامش توسرنوشتشون نبود دعاكنيد دعاكنيدبراي تمام زنده دفن شده ها.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
تولدت مبارك برات بهترين ارزوهارودارم اميدوارم ارامش داشته باشي اميدوارم شباسروقت خوابت ببره اميدوارم كسيوداشته باشي كه حرفاتوبه گوش دل بشنوه اميدوارم لحظه هات هات بوي خوش خوشبختي بده اميدوارم هيچوقت نااميدنشي اميدوارم عمرطولاني داشته باشي ونهايت اين راه ازراهي كه اومدي دلگيرنباشي اميدوارم كسيوجانزاري اميدوارم ديگه هيچوقت صداي گريه ت نياد هيچوقت ناراحتيتونبينم .اميدوارم توهمه چيزايي ك من نداشتموبه دست بياري
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
ميداني بدترين حس دنياچيست شكست عشقي؟نه تاوان؟نه ورشكستگي؟نه يتيمي؟نه تنهايي؟نه بدترين دردزماني ست كه تودردهايي داري كه هيچوقت كسي نفهميدوهرگزانچه ب توگذشته راكسي درك نكندوتودفن شوي باتمام دردهايت .باخودت ببري شان تادنيايي كه دران هم بدهكاري خداياتوتنهاكسي هسي كه ميتواني ديده باشي وتوانسي سكوت كني لعنت ب قلمت مهربان
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
دلم برايت تنگ ميشود سوين!ميداني چرا!چون زماني بوده كه دنياي شادي براي خودت ساحته بودي ميگفتي ميشنيدي ميخنديدي دوستي داشتي خوش بودي سوين بودن اون روزهاروداشتن بدجور تلخ شده انقدركه بارهاميميرم وزنده ميشوم باورم نشده ديگرتوان ساختن دنيايي رانداري كه بخندي بشنوي بگويي دلت خوش باشد.دلم برايت تنگ شده سوين
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
تاديدمش چشم هاي نابيناي من خودم راديد دنيايم روشن شد چقدراينجابوي غم گرفته چقدرمن خسته بوده ام چقدرسنگين بودم چقدربيخياله خودم بوده ام چقدرخوب كه ديدمش دوامش رانميدانم قدرتش بي نهايت است قدرت اين پافشاري قلب من قدرت اين صفحات پرازتاريخ،قدرت جواني ام ك اينگونه ميگذردقدرتش بي نهايت است .شايدلحظه اي ست كه تااخرعمرامتداد دارد.بيچاره قلبم حتي وقتي داردت مي فشارندش ازنداشتنت.مراافريده اندبه اين راه.هرچندهنوزتيزي اتفاقاتش زخمي ام ميكندامازخم هايم نمك هم بپاشندعادت كرده اند.پاييز.فصل عاشقي.يك روزبه تفاوت فصل هاميخنديدم تاكه عاشق شدم پاييززيباترين فصل است چون زيباترين داشته ام رابه من داده.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلام سوين ازحالت نميپرسم چون ازت خبردارم ازتونميپرسم ديگه.خيلي وقته ازت نميپرسم اومدم يجايي يه نوشته ازخودت داشته باشي براي يك نفركه شايدهيچوقت نخونه براي خودت كه شايديه روزاين ته مونده هارم فراموش كني وبپرسي من كي ميخواستم بشم يامن چ مسيري داشتم سوين يروزي فكرميكردي ازتومحكم تر نيست يروزبه معلم جغرافي قول دادي كاري كني زلزله روبشه زودترفهميدوجون ادمارونجات بدي براش ماه هاوشب هانقشه كشيدي يروزقلبت تندميزدبراي حس خوب.يروزازدست پختت كيف ميكردي يروزازنقش هايي ك ازخاك وگل درست ميكردي خوشحال بودي يروزتمام دنيات داشتن روزاي بي دغدغه بود يروزدفترچه اي ازپدرت داشتي كه توش برات ارزوي خوشبختي وموفقيت توتحصيل كرده بود يروزيه چيزايي رودوست داشتي يروزسوينودوس داشتي يروزميگفتي من مادرخوبي ميشم يروز.ميخواستي اگه دخترداشتي درداي سوينونكشه . امروزسوين هيچكدوم اونارونداره وفردا. دلم دروغ چراعين سگ پشيمونم كه چراكارايي ك ميخواستم رونكردم چرافكرهمه روكردم جزخودم امروزدستاي من ميلرزه بِه خاطر به خاطرچي؟چي ارزششوداشت؟ارزوهات مردكه بقيه ناراحت نشن چراقانونووقتي زيرپات گذاشتي كه ديربود وامروزتمام حسرت وافسوسي ميدوني حقداري انقدتنهاباشي تلخي مث چاي تلخ .تلخي سوين يادم تورافراموش.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
سلام سوين ازحالت نميپرسم چون ازت خبردارم ازتونميپرسم ديگه.خيلي وقته ازت نميپرسم اومدم يجايي يه نوشته ازخودت داشته باشي براي يك نفركه شايدهيچوقت نخونه براي خودت كه شايديه روزاين ته مونده هارم فراموش كني وبپرسي من كي ميخواستم بشم يامن چ مسيري داشتم سوين يروزي فكرميكردي ازتومحكم تر نيست يروزبه معلم جغرافي قول دادي كاري كني زلزله روبشه زودترفهميدوجون ادمارونجات بدي براش ماه هاوشب هانقشه كشيدي يروزقلبت تندميزدبراي حس خوب.يروزازدست پختت كيف ميكردي يروزازنقش هايي ك ازخاك وگل درست ميكردي خوشحال بودي يروزتمام دنيات داشتن روزاي بي دغدغه بود يروزدفترچه اي ازپدرت داشتي كه توش برات ارزوي خوشبختي وموفقيت توتحصيل كرده بود يروزيه چيزايي رودوست داشتي يروزسوينودوس داشتي يروزميگفتي من مادرخوبي ميشم يروز.ميخواستي اگه دخترداشتي درداي سوينونكشه . امروزسوين هيچكدوم اونارونداره وفردا. دلم دروغ چراعين سگ پشيمونم كه چراكارايي ك ميخواستم رونكردم چرافكرهمه روكردم جزخودم امروزدستاي من ميلرزه بِه خاطر به خاطرچي؟چي ارزششوداشت؟ارزوهات مردكه بقيه ناراحت نشن چراقانونووقتي زيرپات گذاشتي كه ديربود وامروزتمام حسرت وافسوسي ميدوني حقداري انقدتنهاباشي تلخي مث چاي تلخ .تلخي سوين يادم تورافراموش.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
تاديدمش چشم هاي نابيناي من خودم راديد دنيايم روشن شد چقدراينجابوي غم گرفته چقدرمن خسته بوده ام چقدرسنگين بودم چقدربيخياله خودم بوده ام چقدرخوب كه ديدمش دوامش رانميدانم قدرتش بي نهايت است قدرت اين پافشاري قلب من قدرت اين صفحات پرازتاريخ،قدرت جواني ام ك اينگونه ميگذردقدرتش بي نهايت است .شايدلحظه اي ست كه تااخرعمرامتداد دارد.بيچاره قلبم حتي وقتي داردت مي فشارندش ازنداشتنت.مراافريده اندبه اين راه.هرچندهنوزتيزي اتفاقاتش زخمي ام ميكندامازخم هايم نمك هم بپاشندعادت كرده اند.پاييز.فصل عاشقي.يك روزبه تفاوت فصل هاميخنديدم تاكه عاشق شدم پاييززيباترين فصل است چون زيباترين داشته ام رابه من داده.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
ميداني بدترين حس دنياچيست شكست عشقي؟نه تاوان؟نه ورشكستگي؟نه يتيمي؟نه تنهايي؟نه بدترين دردزماني ست كه تودردهايي داري كه هيچوقت كسي نفهميدوهرگزانچه ب توگذشته راكسي درك نكندوتودفن شوي باتمام دردهايت .باخودت ببري شان تادنيايي كه دران هم بدهكاري خداياتوتنهاكسي هسي كه ميتواني ديده باشي وتوانسي سكوت كني لعنت ب قلمت مهربان
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
دلم برايت تنگ ميشود سوين!ميداني چرا!چون زماني بوده كه دنياي شادي براي خودت ساحته بودي ميگفتي ميشنيدي ميخنديدي دوستي داشتي خوش بودي سوين بودن اون روزهاروداشتن بدجور تلخ شده انقدركه بارهاميميرم وزنده ميشوم باورم نشده ديگرتوان ساختن دنيايي رانداري كه بخندي بشنوي بگويي دلت خوش باشد.دلم برايت تنگ شده سوين
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
اينجاگذرگاه هيچ غريبه اي نيست همه اونايي ك سري ميزدم رفتن وموندن دونه درشت هاي رفاقت.رفاقت هايي كه خيلي باارزش هستند سلام داداش عباس والهه جان وهررفيق ديگري.كه هنوزيادش نرفته وبلاگ خودشو. خوبيد؟ عزادارياتون قبول باشه براي مرده هاطلب بخشش نكنيداونهاازمابه خدانزديكترند براي زنده هادعاكنيد براي كسايي كه هرروزبارهاميميرند براي روح زنده هاهم طلب ارامش كنيد براي اونهايي كه ن اين دنياونه اون دنياارامش توسرنوشتشون نبود دعاكنيد دعاكنيدبراي تمام زنده دفن شده ها.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
تولدت مبارك برات بهترين ارزوهارودارم اميدوارم ارامش داشته باشي اميدوارم شباسروقت خوابت ببره اميدوارم كسيوداشته باشي كه حرفاتوبه گوش دل بشنوه اميدوارم لحظه هات هات بوي خوش خوشبختي بده اميدوارم هيچوقت نااميدنشي اميدوارم عمرطولاني داشته باشي ونهايت اين راه ازراهي كه اومدي دلگيرنباشي اميدوارم كسيوجانزاري اميدوارم ديگه هيچوقت صداي گريه ت نياد هيچوقت ناراحتيتونبينم .اميدوارم توهمه چيزايي ك من نداشتموبه دست بياري
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
زمان مدرسه يه رفيق داشتم كه واقعادخترخوبي بودميگفت هميشه يه جاتودلت براخودت نگه دار.حرفاي درستي ميكفت ميگفت هيچوقت همه چيتوواسه كسي نزارمثلاخانوادت ممكنه يهوازدستشون بدي ونتوني زندگي كني مثلاهمكارت مهمونت همسايت چون يروزممكنه بگه ميخواستي نكني .ومثالاي مشابه. يه جاتوزندگي براخودتون گذاشتين؟!بنظرتون اونايي ك خودشونويادشون رفته توزندگي وفقط غصشوميخورن چيكاركنن. اگه هنوزهمه چيتوپاي كسي نزاشتي خيلي مراقب باش
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
همه باخیلی ازاتفاقات واشتباهات بزرگ کنارمیایند موهایشان رابلندمیکنند،ارایش میکنند میخندند میبخشند زندگی میکنند. فقط عده ی بدبخت کمی هستند که بخاطرخریت دیگران ازخودشان انتقام میگرند موهایشان راکوتاه میکنند دیگررنگی عوض نمیکنه لب هاشون نمیبخشند اصلازندگی نمیکنند. اینجانبودکجامینوشتم ???????????????? کجاییدعزیزام عباس والهه ازخودتون خبرسلامتی بزاریدلطفا
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت مقاوم سازی افزیر فیلم های الان دانلود اینجا همه چی هست فیلم و خبر | مرجع خبر های روز دنیا و دانلود فیلم و سریال Arianazqmdc21 Posto عشقولانه پرسش مهر بیستم رئیس جمهور 99-98 دیروز امروز فردا